-
التماس...
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1393 15:27
سنگ جلوی اقیانوس خاطرات و لحظه های خیسم جابجا شده.......دارم غرق میشم تو این اقیانوس....دیگه به انتهای خط دارم نزدیک میشم.....خدایا میشه امشب تمومش کنی...عاجزانه ازت تقاضا دارم.....نمیگم سوی بهشت، فکر نکنی متوقعم اصلا توقعم این نیست چون لیاقتش نیست.....فقط ازین عذاب و برزخ لعنتی راحتم کنی..اصلا مهم نیست حتی روحمم...
-
دودکش
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 00:33
....یه زمونی وقتی بچه بودیم تو تراس میخوابیدیم و ستاره های آسمونو میشمردیم...بعد با خودمون میگفتیم دنیا چقدر بزرگه...پس چه خالق بزرگی هم داره....و ما چقدر کوچیکیم توی این دنیا... ...ولی الان... دیگه هیشکی به آسمون نگاه نمیکنه همه به زمین نگاه میکنن و اینکه سهمشون ازین زمین چقدره...تا جایی که گاهی اون بالایی رو هم...
-
دنیای کارتون ها قشنگ... دنیای ما سیاه و زشت
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 00:56
سلام...متن یه آهنگ از آلبوم هیس،رضا یزدانی... چشماتو هم بزار رفیق، بیا تا بچگی کنیم بیا که تو قصه های کارتونی، زندگی کنیم بیا شنل قرمزی رو بدزدیم از پنجه ی گرگ آخه تو کلبه اش هنوزم، منتظرِ مادر بزرگِ بیا تا مثل گالیور پا بزاریم تو لی لی پوت نذار مسافر کوچولو، گم بشه تو بَرهوت نذار رابین هودُ ته کارتون ها اسیر کنن نذار...
-
رادیو 7
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 01:40
سلام.... بازم یه برنامه بی نظیر....از دست ندین اونا که مسیرشون شاید اشتباهی به اینجا میخوره!.....رادیو هفت هرشب ساعت 11 .....البته قراره که از سوم خرداد یکشنبه تا جمعه از ساعت یک تا دو صبح از رادیو فرهنگم پخش بشه....این زیر یه قسمت از متن هایی که توی برنامه خونده شده رو گذاشتم: منصور ضابطیان: به پشت سر نگاه نمی کنم....
-
تولد
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 18:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تولد تولد .......تکراری شده دیگه بابا... اینطور تولد مبارک گفتن.....جنبه داشته باش مثلا بیستو هفت سالتم تموم شده....خرس گنده!!؟ ولی من میگم...تولده دیگه...باید شاد بود مگه غیره اینه!!؟ Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA همه چی داشت معمولی پیش میرفت تا دیشب...
-
پادشاه فصل ها پاییز
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 01:06
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی برگی ... روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش ساز او باران ......سرودش باد .... جامه اش شولای عریانی است ور جز اینش جامه ای باید......بافته بس شعله ی زر تار پودش باد... گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد.... باغبان و رهگذاری نیست... باغ...
-
شهریار
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 01:04
سلام...یه چند وقتیه شبکه ifilm داره سریال شهریار رو میزاره ...(کسانی که ندیدن یا دوست دارن دوباره ببینن..ساعت 22:30،این شبکه هر شب پخش میکنه..) واقعا که سریال بی نظیریه...قبلا شبکه دو فکر میکنم میداد..من نمیدیدم...ولی الان که میبینم،متوجه میشم که واقعا ارزش دیدن رو داره... این شعر رو توی این قسمت،بازیگری که در نقش...
-
مشغله!
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 01:48
سلام..یه چند وقتیه وقتم کم شده!!! در حال درس خوندنم برا ارشد... همیشه همینطوری میشه،درس خوندنمو میگم..اول خیلی بی اهمیت...بعد دیگه یواش یواش همه وقتو میگیره...مثه استرس شب امتحانه دقیقا!! ...وقتی هدف خاصی نیست وبیکاریه...ناخودآگاه میفتم پی هر چیزی...حالا که نزدیکه کنکوره افتادم پی این....با اینکه حالم از درس(اونم این...
-
سال نو
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 00:49
سلام...چیزی تا تحویل سال تحویل نمونده....حالم یه جوریه... مثه کسی که فردا امتحان داره..... تحویل سال نو رو به همه دوستان تبریک میگم.....انشاالله سال خوب و پر موفقیتی برای همه باشه و همه به آرزوهای خوبشون برسن...شفای همه مریضا انشاالله...ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید...
-
زود دیر میشود!!
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 00:48
یه چند وقتیه نمیدونم چرا زمان خیلی زود میگذره!!....بدون اینکه خیلی کار خاصی کنم وقت گذشته و بعضا خیلی کارا هم مونده و...... یکی دو روزه تصمیم گرفتم بخونم برا ارشد آزاد (ملی که گذشت و هیچی نخوندم و امتحانم ندادم...)....البته فعلا تصمیم گرفتم خوندن فعلا خبری نیست ....(خسته هم نباشم...یک ماهو خورده ای مونده تازه تصمیم...
-
دلم لک زده....
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 00:01
دلم لک زده برا انجام یک کاری که حداقل خودم از انجامش راضی باشم!! هر کاری که میکنم همش حس میکنم "هیچی" نیست..حس میکنم همش عقبم...حس میکنم زندگیم داره تلف میشه...همش فکر میکنم باید بدوم...یه کاری بکنم...ولی اصلا نمیدونم چی کار...نهایتشم از خودم ناراضیم!! به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید دل من گرفته از...
-
شاه عبدالعظیم
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 23:56
تو ادامه گردش ها در تهران...این بار رفتم شاه عبدالعظیم.... از تهران که میومدیم،هوا ناجور آلوده بود ،ولی شهر ری هوا واقعا صاف بود و یه نفسی تازه کردیم(تو عکس معلومه چقدر هوا خوبه! )...شهر کوچک و تمیزی بود.... در کل خوب بود،ولی بازم به چیزایی بر خوردم که چندان خوشایند نبود ....اول چیزای نا خوشایند رو میگم بعد درموردشون...
-
تهران در زمانی که گذشت...
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 00:56
اینی که میگن آدمیزاد به هر چیزی عادت میکنه واقعا درسته....از اون وقت که میخواستم بیام تهران فکر نمی کردم یک روزم دووم بیارم...ولی خوب اینطور نشد...البته نه اینکه الان هم خیلی راغب باشم،ولی خوب اون -به قول این تلویزیونی ها-قبحش شکسته شد (فقط قبحش البته شکسته شد وگرنه هنوزم معتقدم اصلا جای خوبی برای زندگی نیست....! )...
-
حسرت
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 00:55
داشتن درد زیاد و دل پر خودش بدبختیه...ولی بزرگترین بدبختی اینه که کلی درد داشته باشی و نتونی خالیش کنی...حتی در حد یک جفت گوش برا شنیدن(سوای بعضی دردا که تا ابد باید بمونن تو دلت)....باز به خاطرات گذشته رجوع میکنم....باز دلم میگیره ...از این می ترسم که همین خاطرات تا آخر عمرم بشه حسرت و توی دلم بمونه (واقعا که حسرت...
-
تولد!
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 18:02
دیشب من از خودم بی حال بودم این ایرانسل هم کولاک کرد دیگه شد قوز بالا قوز!! ...بار منفی پست دوچندان شد.....حالا اومدم یکم از جزئیات بگم (تولد این همه غمگین نمیشه!) صبح ساعت 8:30 بلند شدم،همه بیرون رفتن و تنها شدم...طبق معمول ورزش و صبحانه...بعدشم رفتم روزنامه گرفتم ...یه نگاه به روزنامه...نمیدونم چه رازی توی روز تولد...
-
چقدر زود می گذرد....
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 02:10
چقدر زود میگذره...یک سال دیگه هم از عمرم تموم شد...به همین راحتی!!....هیچ وقت فکر نمیکردم به این زودی به عمر شمردن بیفتم... اینترنت ایرانسل شد...امروز بازی در آورد خواستم زود بیام آپ تولد بدم که آن نشد که نشد...الانم دیگه حوصله آپ ندارم...ولش درد نامه رو هرچی کمتر بگی بهتره..... هیچی بدتر از بلاتکلیفی و بی هدفی...
-
گله
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 23:51
وقتی که برا باز کردن وبلاگ خودتم مشکل داری!!!!...... با امروز میشه ۴ روز از اومدنم به تهران میگذره....اینترنت تعطیل...الان با اینترنت هوشمند کانکتم..کسایی که استفاده کردن میتونن عمق فاجعه رو درک کنن!!! از خونه ۲۰۰ متری رسیدیم به ۷۵ متری...یه اتاق ۱۰ متری که یه ورشو حمام گرفته کلا ۸ متر اتاق نسیبم شده...سازهام و...
-
سوال
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 01:02
سلام دیروز دزدگیر خونه رو باز کردم....از دیروز تا حالا N بار جاشو نگاه میکنم ...عادت کرده بودم هر وقت یه ور از خونه میرفتم بی اختیار نگاهش میکردم..که چراغش روشن میشد...خودم وصلش کردم..چه ذوقی برا نصبش بود.......عادت چیز بدیه نه؟....داشتم ساز میزدم،که تو فکر رفتم که اگه همین الان بهم بگن دیگه برا همیشه نمیتونی ساز بزنی...
-
درد
جمعه 25 آذرماه سال 1390 00:14
سلام تا حالا به این نقطه رسیدین که مرگ خوب چه نعمت بزرگیه!شب هایی تو زندگی هست که آدم آرزو میکنه به صبح نرسه...اخیرا از این شب ها زیاد داشتم.....امشب برا من یکی دیگه از اون شباس...یه مرگ راحت و بدون دغدغه...فقط میخوابی و صبح دیگه نیستی..پرواز مثه پرنده سبک..انگار اصلا نبودی!!!....اونوقت معنی نعمت مرگ خوب و به موقع رو...
-
شب تار
سهشنبه 15 آذرماه سال 1390 21:55
یکی از نوحه هایی که روم خیلی تاثیر میزاره نوحه شب تار با مداحی محمود کریمیه شب تاره بی قراره دلی که چاره نداره نفسم مونده تو سینه چشم من به راهه یاره شب تاره مثل ابر بارون می بارم جونمو نگه میدارم تا بیاد داداش حسینم سرم و رو پاش بزارم افتاده لرزه به دستم رو همه چشامو بستم تا حسین بیاد بگیره بوسه از سر شکستم دل...
-
ویژه محرم
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 17:27
سلام توی این ایام عزیز..دلم نیومد پستی راجع به اون نداشته باشم...... عمو عباس بی تو قلب حرم می گیره عمو عباس بی تو بابا تنها می میره عمو عباس علمت کو عموی خوبم عمو عباس تو نرو تا که پا نکوبم عمو عباس بی تو قلب حرم می گیره عمو عباس بی تو بابا تنها می میره عمو عباس بی تو هر لحظه دل می لرزه بی تو هرشب هوای خیمه ها چه...
-
افسانه ۱۹۰۰
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 00:46
چند وقت پیش می خواستم در مورد یک فیلم بنویسم که وقت نشد..این بار توی این پست اومدم راجع به این فیلم بنویسم.... شبکه ۲۰ تی وی چند وقت پیش فیلم افسانه ۱۹۰۰ رو پخش کرد که این فیلمو برای بار چندم دیدم....واقعا فیلم پر مغز و محتواییه و جوایز زیادی هم برده....این بار دیگه یه خودکار دستم گرفتم و وقتی فیلم تموم شد یه برگه...
-
شعر
شنبه 14 آبانماه سال 1390 00:02
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت...
-
مقدمه!!
جمعه 13 آبانماه سال 1390 02:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تا حالا به این فکر کردین که ما چقدر کوچیکیم و دنیا چقدر بزرگ!! ...من در دوره های مختلف اینو تجربه کردم..ولی یکی از جدیدترین و شاید بشه گفت تاثیرگذار ترینش وقتی بود که توی شبکه من و تو مستند سفر به انتهای جهان و دیدم...واقعا چه...
-
تنفس
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 23:41
به زندگی آدم و حوا حسودیم میشه.....یه نفس زندگی بی دغدغه و آسوده بدون هیچ امکاناتی میخوام..بدون هیچ محدودیتی...بدون هیچ فکری....رهای رها ....مثه یه پرنده......
-
زمستان است...
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 23:49
یه چند وقتیه..ساعت ۱۰ شب شبکه آموزش نگاه میکنم..برنامه مشاعره...واقعا جذابه..آدمو واقعا توی حس میبره...یه مدتیه که بچه ها شرکت میکنن ،واقعا حتی مجری و دکتر برنامه هم توی شعر خوندن بعضی از این بچه ها میمونن...دیشب یه دختر 8 ساله یه شعر و که خودش سروده بود راجع به بهار خوند،که واقعا بی نظیر بود.....امشبم یکه دختر 8 ساله...
-
یادی از حسین پناهی
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 23:52
چند ساعت پیش داشتم تویه شبکه های تلویزیون میگشتم که روی کانال Ifilm داشت سریال امام علی و میداد...اونجاش بود که حسین پناهی در نقش ابن خباز -که یک بادیه نشینه- با یه تعداد افراد دیگه که همه فقیر هستن،و لباس های مندرس و خاکی به تن دارن..از یه راه دراز با خلوص نیت کامل اومدن که امام علی رو توی مسجد ببینن که با مخالفت...
-
گله!!
جمعه 8 مهرماه سال 1390 00:19
خوشم از خاک تهران نمیاد ،آدما رو بیوفا و حریص و خودخواه میکنه!!گر چه اینجا هم که من هستم خیلی خاکش خوب نیست و بوی کهنگی و زوال و مرگ میده..ولی بازم بعضی وقتا آدم دلایل بیشتری برای تغییر موقعیتش و پذیرفتن سختی این تغییر میخواد....
-
خسته شدم
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 00:41
انگار یه لحظه فرصت نمیخواد پیش بیاد که من یه نفس راحت بکشم....این ایام دیگه انگار همه ی بلاهای عالم خراب شده رو سرم....واقعا خسته شدم از این بلاتکلیفی....... قراره برای یه مدت بریم تهران زندگی کنیم....یه تصمیم همینجوری..البته خیلی هم همینجوری نه..خواهرم دانشگاه تهران قبول شد و حالا ما هم میخوایم بریم...شاید تهران کار...
-
حل مشکل!!
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 00:16
سلام.بعد از یه مدت طولانی برگشتم...علت غیبت هم این بود که بلاگ جزء وبلاگهای بروز شده قرار نمیگرفت و طبعا پست قبلی هم که برای کمک گرفتن از دوستان گذاشته بودم -چون بلاگ جزء لیست وبلاگهای بروز نبود-نتیجه بخش نبود.تا اینکه 2 هفته پیش به این فکر افتادم که چرا برای خود بلاگ اسکای ایمیل نفرستم و مشکلم رو مطرح کنم ..این شد که...